Radio Cafe Podcast - پادکست راديو کافه
Radio Cafe Podcast - پادکست راديو کافه
قربانیان حرفه ای
سلام، من پوریا عبدی پور هستم و تو این اپیزود میخوام راجع به یکی از دردهای مشترک صحبت کنم ... دردی به نام ایفای نقش قربانی که همه مون توی برهه ای از زندگیهامون باهاش آشنا شدیم و متأسفانه کلی هم طول کشیده که از این نقش بیرون بیایم و حتی یه موقعهایی هم پیش اومده که
خودمون قربانی این قربانیان حرفه ای شدیم و درگیرشون بودیم ...
با ما باشید
اثر:
پوریا عبدی پور
سلام، من پوریا عبدی پور هستم و تو این اپیزود میخوام راجع به یکی از دردهای مشترک صحبت کنم … دردی به نام ایفای نقش قربانی که همه مون توی برهه ای از زندگیهامون باهاش آشنا شدیم و متأسفانه کلی هم طول کشیده که از این نقش بیرون بیایم و حتی یه موقعهایی هم پیش اومده که خودمون قربانی این قربانیان حرفه ای شدیم و درگیرشون بودیم …
با ما باشید
نقش قربانی رو بازی کردن که کارت قربانی و خود قربانی گری هم شناخته میشه، به فرآیند مبالغه یا بوجود آوردن حالت و شرایطی میگن که دیگران رو به دلایل و مقاصد مختلفی به اشتباه میاندازه. مثل: توجیه سؤ استفاده هایی که از دیگران میکنیم، گول زدن آدمها، جلب توجه، از بار مسؤولیت شانه خالی کردن، استراتژی های مقابله ای (یعنی مثلا - با همسرتون در حال گفتگوی جدی هستین و بحث به جایی میرسه که شما خیلی منطقی و متین دارید میگید که توی فلان مجلس و به فلان دلیل ایشون کار اشتباهی انجام دادن، اما ایشون در مقابل چون حرف و دلیلی برای توجیه کارشون نداشتن، شروع میکنن به گریه کردن و مظلوم نمایی - به این میگن استراتژی مقابله ای)
به آدمهایی که به صورت مستمر این نقش رو بازی میکنن و انصافا در برخی موارد شایسته ی دریافت جایزه ی اسکار هستن، میگن قربانی حرفه ای …
این نقش اعتیاد آور، معمولا به دو تا دلیل توی وجود همه ی ما نهادینه میشه:
۱. مواجه شدن با ضربه های روحی عمیق توی زندگی
مثل: از دادن یک عزیز، خیانت، مورد تجاوز واقع شدن، نقص عضو و طلاق
یعنی دقیقا همون موقعهایی که گرفتار فروپاشی احساسی شدیم و دوستها و اطرافیانمون سعی میکنن بیشتر درکمون کنن؛ بیشتر پیشمون باشن … و حتی خیلی بیشتر در مواجهه با اشتباههای که ازمون سر میزنه، کوتاه بیان …
ناخودآگاه بعد از چند وقت، میبینیم که آخ جون، چه باحاله!
هر کاری میکنم، کسی بهم گیر نمیده و دعوام نمیکنن!
پس یاد میگیریم که با ادامه ی این نقش از زیر بار مسئولیتهامون شانه خالی کنیم و در نهایت با این رفتار، از خصوصیت عشق و انسان دوستی دیگران سؤ استفاده کنیم!
۲. یه جایی توی مسیر زندگی، با دیدن فنونی که دیگران اجرا میکنن، میبینیم که اونها اتفاقا چقدر موفق هستن و چقدر داره بهشون خوش میگذره!
پس ما هم تصمیم میگیریم که مثل اونها برای پیشبرد بهتر و سریعتر اهدافمون، نقش قربانی رو بازی کنیم …
*بازی کردن نقش قربانی همونطور که الان توضیح دادیم، به دلایل و مقاصد مختلفی انجام میشه که الان راجع به هر کدوم، یه توضیح مختصر میدیم … Rainberry
سؤ استفاده:
معمولا سؤاستفاده گرها به دو دلیل نقش قربانی رو بازی میکنن:
۱. محروم کردن انسانها از کیفیتهای انسانی و حقه زدن به اونها با استفاده از تکنیکهای منحرف کردن توجه آدمها از سؤ استفاده یا کارهای بدی که در حق اونها یا دیگران انجام شده؛
تو این مواقع کسی که نقش قربانی رو بازی میکنه، با مظلوم نمایی و بازی کردن نقش قربانی، سعی به توجیه این مسئله داره که رفتارهای اشتباهش به دلیل کار بدی بوده که یکی دیگه انجام داده و ایشون در اصل خودش هم قربانی رفتار بد یکی دیگه بوده …
۲. و دومین دلیل اینه که - شخصی که نقش قربانی رو بازی میکنه، سعی در بوجود آوردن شرایطی میکنه که حس همدردی و نوع دوستی دیگران رو بیدار کنه، تا در انتها شرایط سؤ استفاده از قدرت و کنترلی رو بوجود بیاره که اون آدمها به پیشبرد اهداف و نیتهای بد شخص قربانی کمک کنن و حمایتش کنند تا ایشون بدون مقاومت و با پشتوانه ی بیشتری به اهدافش برسه …
یکی از پیش پا افتاده ترین مثالها توی این زمینه اینه که، اینقدر بدگویی یکی از دوستهامون رو پیش بقیه میکنیم و خودمون رو مظلوم نشون میدیم، که در نهایت بقیه رو با خودمون همراه میکنیم و همگی رابطه شون رو با اون دوست خاصمون قطع کنن …
یا مثلا، توی بازی بزرگان، دیدیم که چند سال پیش اقای اردوغان دیکتاتور ترکیه، شرایط ساختگی ای بوجود آورد که یه حمله مختصر و ساختگی به سمت کاخ ریاست جمهوری انجام بشه، و بعد از اون با مظلوم نمایی و جلب حمایت مردم، کلی از مخالفانش که هیچ نقشی توی اون حمله نداشتن رو به صورت گسترده بازداشت کرد …
یا مثلا، کیم جونگ اون رهبر کره ی شمالی، پیوسته دلیل شرایط سخت زندگی، بهداشت بد و حتی بد رفتاری با مردمش رو با مظلوم نمایی به تحریمهای بین المللی و ستمگری کشورهای غربی مربوط میدونه و با این دلایل در اصل حواس مردمش رو از مدیریت ضعیف و ظلم سیستماتیک نظامش پرت میکنه …
آدمهایی که نقش قربانی رو بازی میکنن، معمولا دو تا هدف رو از انجام این کار دنبال میکنن:
۱. توی بحث تحلیل رفتار متقابل یا همون T.A یه موضوعی وجود داره به اسم اعتبار وجودی …
معمولا اونهایی که نقش قربانی رو بازی میکنن، برای توجیه خودشون و با هدف اینکه ناهنجاریهای شناختی ای رو که به دلیل تضادهای ناشی از سؤ استفاده هایی که از دیگران میکنن با باورهایی که از خودشون دارن به وجود میاد، با مظلوم نمایی و بازی کردن نقش قربانی سعی دارن که این چاله چوله ها رو پر کنن … (یعنی یه جور کلاه شرعی سر خودشون و بقیه میخوان بذارن)
۲. و دومین هدفی هم که دارن اینه که آدمهای سؤ استفاده گر، با استفاده از استراتژی مظلوم نمایی و ایفای نقش قربانی، سعی میکنن تا از قضاوتهای سخت و محکومیتهایی که ممکنه توسط دیگران در قبال سؤ استفاده هایی که انجام می شه، فرار کنن و حواس بقیه رو پرت کنن …
بازی کردن نقش قربانی همینطور برای مقاصد کلاهبرداری و گول زدن و به اشتباه انداختن دیگران هم به کار میره …
کلاهبردارها اغلب با استفاده از نقش قربانی و جا زدن خودشون به عنوان قربانیِ شرایط و کارهای زشت یکی دیگه، دائما سعی دارن که احساس دلسوزی و همدردی دیگران رو بدست بیارن، تا بتونن با استفاده از برانگیخته کردن حسهای مهربانی و مراقبت افراد با وجدان که تحمل رنج کشیدن بقیه رو ندارن، به راحتی از اونها و شرایطی که بوجود میارن، به نفع خودشون استفاده کنن …
با وجود اینکه نقش قربانی رو بازی کردن، یه روش بسیار خوب و موفق برای رسیدن به اهداف به حساب میاد، اما این روش در بلند مدت جوابگو نیست …
چرا که دقیقا مثل حشراتی که با عشق دور یک شعله پرواز میکنن، آدمهای دلسوز و با محبت هم بعد از یه مدت مثل این حشرات، یواش یواش شروع به سوختن میکنن و سعی در محافظت خودشون نسبت به شخص قربانی میکنن؛ اما دقیقا با شروع این روند، شخص قربانی (یا همون سؤ استفاده گر) به دلیل اینکه منافع خودش رو در خطر میبینه، شروع به بروز عکس العملهای خشن، عصبی و حتی کوچک شمردن زحمتهای دیگران میکنه؛ به همین دلیل و در نهایت، این آدمهای دلسوز کاملا گیج و مبهوت، یواش یواش از اطراف آقا یا خانم بازیگر نقش قربانی پراکنده میشن …
** این صدای Joe Biden، رئیس جمهور فعلی آمریکا در مناظرات ریاست جمهوری گذشته، در مقابل ترامپ هست … دقیقا در نقطه ای از مناظره که ترامپ دست پیش رو گرفته و سیاستها و برنامه های اقتصادی و نظامی بایدن رو زیر سؤال میبره … در عوض، بایدن با تغییر حالت و اندوهگین کردن تن صداش، اشاره به مرگ فرزندش که پیشتر سرباز ارتش آمریکا بوده، از زیر بار پاسخ دادن به سؤال ترامپ در میره و حس دلسوزی خانواده های آمریکایی رو هم بر می انگیزه و در نهایت رئیس جمهور آمریکا میشه … و همونطور که میدونید، الان هم ضمن اینکه به هیچکدوم از وعده های انتخاباتیش عمل نکرده، همچنان شیوع ویروس کرونا رو باعث و بانی انجام نشدن برنامه هاش میدونه …
نقش قربانی رو بازی کردن، در اصل یه تکنیک جالب توجهه که با اسم سندرم مونچهاوزن هم شناخته میشه … این سندرم در اصل یه اختلال خودساخته هست که فرد در خودش بوجود میاره و با بروز علائمی که شبیه اثرات جانبی عواملی مثل: بیماری، مصدومیت، مورد سؤ استفاده قرار گرفته شدن و ضربه ی روحی بزرگ هستن، سعی در جلب توجه، دلسوزی و یا اطمینان خاطر از جایگاه خوب خودشون پیش دیگران برای پیشبرد اهدافشون میکنن … (آهنگ)
همانطور که قبلا عرض کردم، همه ی ما معمولا وقتی که با یک بیماری سخت، مصدومیت، فقدان، ضربه روحی بزرگ و یا حتی دیدن بازی کردن این نقش توسط دیگران، برای اولین بار با این فن آشنا میشیم … خیلی هامون بعد از یه مدت یاد میگیریم که بازی کردن این نقش اتفاقا میتونه خیلی به نفع ما باشه و بعد از یه مدت تصمیم میگیریم که چقدر راحت تره با تمارض، از زیر بار مسؤولیتهایی که داریم، شانه خالی کنیم و بجای هدفگذاری و تلاش برای رسیدن به هدفهامون، ادای روباه چلاق (همون داستانی که توی دبستان درسش رو خوندیم) رو در میاریم، تا بتونیم از محبت و دلسوزی دیگران سؤ استفاده کنیم …
این بین، بعضیهامون حتی یاد میگیریم که با همین نقش قربانی رو بازی کردن، تمام تلاشمون رو بکنیم که دیگران رو به شروع و یا ادامه ی رابطه ی احساسی باهامون مجبور کنیم …
در نهایت متأسفانه به جای مسئولیت پذیری، هدفگذاری، تلاش و افزایش کیفیتهای خودمون، سالهای زیادی توی این نقش گیر میکنیم و تبدیل به آدمهایی ضعیف و کم اعتماد به نفس میشیم و حتی عزت نفسمون رو هم ممکنه از دست بدیم … (آهنگ)
قربانی های حرفه ای سؤ استفاده گر، توی رفتارشون چند تا نشانه ی خاص دیده میشه که از طریق این نشانه ها میشه اونها رو شناخت و از مورد سؤ استفاده واقع شدن توسط اونها، جلوگیری کرد:
۱. این آدمها همیشه سعی دارن گولتون بزنن
اوضاع توی معاشرت با این آدمها اینجوریه که انگار به نظر میاد که هر چی اتفاق بده، فقط و فقط برای این دوستان بوجود میاد … اینها همیشه دنبال یه موضوعی میگردن و شرایطی رو بوجود میارن که احساس ترحم ما رو برانگیخته کنن … یا اینکه بخاطر موضوعاتی که خارج از کنترل خودشونه ما رو سرزنش میکنن …
در اصل تمام تلاششون میکنن که باور کنیم اونها قربانی شرایط سخت زندگی هستن و در نهایت مجبور بشیم از نیازهای خودمون دست بکشیم تا اونها رو حمایت کنیم …
۲. از نظر اینجور آدمها، همیشه ایراد اصلی، یه جایی اون بیرونه! و اونها کاملا بی گناه و معصومن!
آدمهایی که ذهنیت قربانی رو دارن، همیشه اصرار باور به این موضوع دارن که دلیل اصلی گیر و گورهای زندگیشون، عوامل خارجی و خارج از کنترل اونهاست …
مثلا، دلیل اصلی بدبختی های فعلی شون، اون رابطه ی احساسی چند سال قبلشونه و این موضوع همچنان دلیل اصلی گرفتاریها، رابطه های بد فعلی و تمام این حسهای بد روزهای جاری شون هستش …
۳. تو گذشته شون گیر کردن
آدمهایی که اعتیاد به بازی کردن نقش قربانی دارن، دائما تمایل دارن که به موضوعهای درام گذشته شون، هر چقدر هم که بزرگ یا کوچیک بوده، بچسبن و از اون موضوع و خاطره به عنوان دلیل اصلی اوضاع بد فعلیشون استفاده کنن … مثلا: چند تا از دوستهامون هستن که هنوز از گرفتهاری های اون رابطه ی احساسی قبلی که خیلی وقت هم هست که ازش میگذره، دارن تعریف میکنن و اون رابطه رو دلیل خراب شدن رابطه های فعلیشون میدونن
۴. همیشه توجیه میکنن
این آدمها، اتفاقا همیشه برای انجام کارهاشون، میان و کلی وقت آدم رو میگیرن؛ اما هیچ وقت حتی ۱۰٪ صحتبهای اونهایی که باهاشون مشورت کردن رو هم گوش نمیکنن …
همیشه ناله میکنن که … من خیلی خنگم … من استعداد ندارم … من وقت یاد گرفتن یه زبان یا مهارت جدید رو ندارم … من بابای پولدار ندارم که بهم سرمایه بده تا بتونم یه کار راه بندازم و …
از دید این آدمها، همیشه ایراد از یه جای دیگه ست و همین به همین دلیل آخرش هم هیچکاری نمیکنن …
۵. اونها هیچ وقت بهتون اعتماد نمیکنن
قربانی های حرفه ای، همیشه سعی دارن تا با یه روشی، خودشون رو ضعیف و مریض و نیازمند توجه و حمایت نشون بدن تا ما رو مجبور کنن که بهشون کمک کنیم و نیازهاشون رو برطرف کنیم …
براشون کار درست میکنی … دو ماه نشده از اونجا میان بیرون …
با ژست مشورت و همفکری میان سراغمون و کلی وقتمون رو میگیرن، اما هیچ وقت از نصیحتها و راهنمایی ها استفاده نمیکنن …
۶. هیچ وقت واقعا کاری رو شروع نمیکنن
منفعلن …
این جور آدمها، حتی توی ضروری ترین شرایط هم، دست به کار نمیشن و منفعل باقی میمونن …
به راحتی اجازه میدن، که سر کار ازشون سؤ استفاده بشه … از خودشون دفاع نمیکنن و دقیقا بعد از این اتفاقها، میان و این بدبختی جدیدشون رو یه شلاق میکنن و دوری و بری هاشون رو باهاش نوازش میدن …
۷. هر چی سنگه، مال پای لنگ اونهاست
هر چی مسئله ی درامه، انگار برای این آدمها بوجود اومده و هر چی بلاست، انگار فقط برای اینکه رو سر اینها فرود بیاد نازل میشه!
این آدمها همیشه از شرایط و شانس بدشون مینالن …
مسئولیت اشتباهشون رو نمیپذیرن و مثلا اگه وظایف کاریشون رو درست انجام نمیدن، به این دلیله که کلی مشکل دارن که از کنترلشون خارجه و جوری وانمود میکنن که از حل اونها عاجزن؛ و در نهایت به جای پذیرفتن مسئولیت اشتباهاتشون، خیلی هنرمندانه شرایط رو به جایی میرسونن که مجبور باشیم کمکشون کنیم و در نهایت، وظایفشون بیوفته گردن ما …
اینها، آدمهایی هستن که کاملا هنرمندانه و هدفمند، نقش قربانی رو بازی میکنن …
اینهمه بد قربانی های حرفه ای و کسانیکه نقش قربانی رو بازی میکنن رو گفتیم، اما بسیار لازمه که حتما تأکید کنیم که سیستم رفتاری و ذهنی این گروه، بسیار شبیه کسانیه که به مواد مخدر اعتیاد دارن …
اگه نمونه هایی از این تیپهای شخصیتی رو بین دوستان، همکاران و یا حتی اعضای خانواده مون داریم، خیلی مناسبتره که به این عزیزان به چشم بیمار نگاه کنیم و اگر قصد کمک بهشون داریم، سعی کنیم تو معاشرت باهاشون از جمله ها و رویکردهایی که الان عرض میکنم، استفاده کنیم:
- *سعی کنیم درکشون کنیم … این آدمها به احتمال زیاد مجبور به تحمل اتفاقهای دردناکی توی گذشته بودن و خیلی بهتره که اولین برخوردمون باهاشون این باشه، که سعی کنیم درکشون کنیم
- *هیچ وقت توی برخورد باهاشون از برچسب قربانی استفاده نکنیم؛ چون اینکار یه جور تأیید رفتارشون محسوب میشه و ممکنه شرایط شون بدتر کنه …
- *بهشون اجازه بدیم که بتونن باهامون صحبت کنن و احساساتشون رو باهامون در میون بگذارن
- *اگه اتفاقی میافته و حس میکنیم که ما مقصر همه ی ماجرا نیستیم، ازشون عذرخواهی نکنیم؛
چون با عذرخواهی بی جا، ناخواسته به پررنگ شدن نقش قربانی اونها کمک میکنیم …
- *حد مرزها رو براشون معین کنیم و اجازه ندیم که بتونن وارد فضای شخصی ما بشن …
به این دلیل که اونهایی که نقش قربانی رو بازی میکنن، معمولا آدمهای Touchative و لمسی ای هستن و از هر فرصتی استفاده میکنن تا با نزدیک شدن بهمون، حس همدردیمون رو برانگیخته تر کنن … اینها همه ش دنبال یه شونه ن که سر روش بگذارن و زار زار گریه کنن …
برای اینه که عرض میکنم، اجازه ندیم بتونن وارد فضای شخصیمون بشن …
فضای شخصی توی جاهای مختلف دنیا اندازه های مختلفی داره و توی ایران معمولا استوانه ای به شعاع ۵۰ تا ۶۰ سانتیمتر هستش …
- *توی پیدا کردن راهکارها بهشون کمک کنیم، اما هیچوقت سعی نکنیم که اونها رو از عواقب بد کارهاشون محافظت کنیم!
- *اگه فکر میکنیم که شرایط فعلی این عزیزان به دلیل یه ضربه ی روحی (مثل فقدان عزیزان، خیانت، طلاق، و چیزهایی از این قبیل) بوجود اومده، سعی کنیم تشویقشون کنیم که حتما به روانپزشک مراجعه کنن و با ادامه حمایت و تشویقهامون کمکشون کنیم که بتونن رشد کنن و از پس این مشکل بر بیان …
قربانی های حرفه ای، هر چقدر هم که بد یا حتی بی آزار باشن، هر چی که باشن، عضوی از همین اجتماع هستن و از نظر انسانی، دقیقا هم ارزش من و شما و بقیه ی هموطنهامون هستن …
به هر دلیلی اونها الان بیمارن و گرفتار اعتیاد شخصیت قربانی هستن؛ پس میتونن در عین حال که بی آزار هستن، خیلی خطرناک هم باشن … (دقیقا مثل اونهایی که گرفتار اعتیاد هستن)
در نتیجه، خیلی فوق العاده ست که بتونیم هوشمندانه اونها رو شناسایی کنیم و هوشمندانه تر باهاشون معاشرت کنیم که از گزندهای احتمالی این معاشرت در امان بمونیم و چقدر انسانیه که بتونیم بهشون کمک کنیم تا بتونن دوباره روی پای خودشون بایستن و بتونن نقش خودشون رو برای افزایش کیفیت جامعه و وطنمون که همه بهش تعلق داریم، بازی کنن و همه بتونیم در کنار هم، با افزایش کیفیت خودمون، به افزایش کیفیت جامعه مون کمک کنیم …
دقیقا مثل همین رادیو کافه که محبت داشتین و با پیامهای انرژی بخش و معرفی این پادکست به دوستها، همکارها و عزیزانتون باعث شدین که توی این ۸۰ روز گذشته، این پادکست خیلی بیشتر شنیده بشه و کلی انرژی و انگیزه داشته باشم تا اپیزودهای با کیفیت تری براتون بسازم …
روی ماه تک تکتون رو میبوسم و مثل همیشه از وقتی که برای خودتون و این اپیزود گذاشتین بسیار ممنونم …
لطفا خیلی خودتون رو دوست داشته باشین
لطفا خیلی قدر خودتون رو بدونین
چون یه دونه بیشتر از شما تو این دنیا نیست و حتما لیاقت این رو دارین که بهترین ورژن خودتون باشید؛
اپیزود بعدیمون، یعنی اپیزود شماره ۱۵ به یک داستان هیجان انگیز موفقیت اختصاص داره، از دستش ندید …
فعلا